سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حقیقت بهشت و جهنم چیست؟

   پرسش

حقیقت بهشت و جهنم چیست؟

  
پاسخ

حقیقت بهشت تجلّى رحمت و مغفرت خداست و جهنم تجلّى غضب و لعنت خداست. توضیح مطلب اینکه؛
اولاً گاهى این چنین گمان مى‏شود که «بهشت» و «جهنم» دو موضوع جداگانه بوده، مستقلاً مطرح است. امّا این پندارى بیش نیست؛ بلکه حقیقت آن است که بهشت و جهنم، جدا از مسأله لقاى پروردگار نمى‏باشد.
به عبارت دیگر، بهشت و بهشت‏ها و جهنم و جهنم‏ها مقصد و مقصود، در سیر و حرکت نیستند و حرکت‏ها به سوى پروردگار و منتهى به لقاى پروردگار است؛ نه اینکه حرکت‏ها به سوى بهشت‏ها و جهنم‏ها باشد و به آنها منتهى گردد.
هر حرکتى در نهایت به مبدأ متعال منتهى مى‏گردد و بهشت‏ها و جهنم‏ها، از آثار چگونگى لقاءها و رسیدن‏ها است؛ یعنى، بهشت و بهشت‏ها، از آثار و لوازم لقاى حضرت حق با «اسماى رحمت و مغفرت» و جهنم و جهنم‏ها هم از آثار و تبعات لقاىِ پروردگار با «اسماى غضب و سخط» است.
ثانیاً براى روشن شدن حقیقت بهشت و جهنم لازم است، به صورت مقدمه، مطالبى را در حقایق اسماى ربوبى مطرح کنیم تا معناى آنکه بهشت از آثار «لقاى حضرت حق با اسماى رحمت» و جهنم از آثار «لقاى پروردگار با اسماى غضب» بوده، درست تحلیل و تفهیم شود.
«اسماى حسنى» یک سلسله عناوین محض و اعتبارى نیست؛ بلکه آنها منشأ آثارند و اصولاً هر وجودى و هر موجودى در دنیا و نظام‏هاى دیگر و عوالم برتر و حتى آخرت، از آثار اسماى حسنى‏ است.
عوالم وجود، همه جلوه‏هاى اسما بوده، هر اسمى آثار خاص خود را دارد و در مراتب مختلف تجلى مى‏کند. به بیان دیگر، ذات مقدس حق در مقام ربوبیت موجودات، هر موجودى را، با اسم و صفت خاص ربوبیت مى‏کند. اسم «رب» داراى شاخه‏ها و انشعاباتى است و در واقع اسماى حسنى‏ شاخه‏هاى اسم «ربّ»اند: ربّ رزاق، ربّ مصوّر، ربّ قدیر، ربّ علیم، ربّ هادى، ربّ غفور، ربّ منتقم، ربّ شدید العقاب و ... .
خداوند متعال در مقام ربوبیت، داراى اسما و صفات مختلف بوده، همه را با این اسماى گوناگون تربیت مى‏کند؛ مثلاً در مقام ربوبیتش به شیطان با «منتقم» و «شدیدالعذاب» تجلّى مى‏کند و به حضرت رسول‏اکرم(ص) با «هادى»، «رحیم» و «غفور» تجلى مى‏کند.
گیاهى که صورت و شکلى به خود مى‏گیرد، با اسم «مصوّر» پیش مى‏آید و هنگامى که خاک را مى‏شکافد و بیرون مى‏آید، با ربّ «خالق» پیش مى‏آید. به هر صورت، هر موجودى در این نظام هستى، با عوالم گوناگون خود و با موجودات متفاوت - که در درون خود دارد - در مقام ربوبیّت با اسمى از اسماى حسناى الهى، در ارتباط است.
آدمى اگر در مقام طاعت خداوند باشد، با ربّ «هادى» روبه‏رو است و خداوند با این اسم او را ربوبیت مى‏کند؛ امّا اگر انسان در مقام طغیان و مخالفت با حضرت حق باشد، ربّى که او را تربیت مى‏کند، ربّ «هادى» نخواهد بود؛ بلکه ربّ «منتقم» و «شدید العذاب» خواهد بود.
نتیجه آنکه، هر کسى از مسیر خود با اسمى از اسماى ربوبى در ارتباط است و از این رو، من و شما لحظه به لحظه با صفت و اسم خاصى از خداوند متعال، با او در ارتباط هستیم و به همین دلیل است که خداوند با لحن خاصى گفته است که از مقام ربوبیّت بترسید: (مَنْ خافَ مَقامَ رَبّهِ)؛نگاه کنید به: الرحمن (55)، آیه 46 و نازعات (79)، آیه 40.
به هر روى، تمام هستى و از جمله انسان لحظه به لحظه با «ربّ» با چهره‏هاى مختلف در ارتباط است و هر یک از اسماى حسنى، انسان را بسته به نوع عمل، فکر، صفت و اخلاق، ربوبیت مى‏کند.
در حقیقت این انسان است که با انتخاب مسیر، راه، عملکرد و مقصد، خود را در تحت یکى از اسماى ربوى مى‏اندازد، چرا که اسماى الهى، واسطه‏هاى فیض بوده و کل وجود و هستى به آنها منتهى مى‏شود و از آنها نشأت مى‏گیرد.
اگر به دقت به اطراف و جوانب وجود نگاه کنیم، همه جا آثار و جلوه‏هاى اسماء را خواهیم یافت: «وَ بَأَسْمائِکَ الّتى‏ مَلَأَتْ اَرْکانَ کُلِّ شَىْ»؛دعاى کمیل. «[ بارالها! به درستى من مى‏خواهم از تو ]به نام‏هایت و به اسمائت که ارکان هر چیز را پر کرده است».
آیا روبه رو شدن با اسماى ربوبى، آثار دارد یا خیر؟ قطعاً اثر دارد، اینکه انسان در دعاهاى خود و در خواسته‏هایش و در هر نیازى، به اسم متناسب با آن احتیاج متوجه گشته، خداى متعال را با همان اسم مى‏خواند؛ دلالت بر همین حقیقت دارد که: گویا آدمى به طور فطرى متوجه همین واقعیت است که هر چیزى متأثر از اسمى از اسماى خدا است.
شخصى که مریض است، به اسم «شافى» متوجه مى‏شود و شفاى خود را از خداوند متعال با این اسم مى‏خواهد؛ چرا که شفا را اثر این اسم مى‏داند. کسى که رزق و وسعت رزق مى‏طلبد، به اسم «خیرالرازقین» توجه دارد. فردى که مغفرت مى‏خواهد، با اسم «غفور»؛ کسى که نصرت مى‏خواهد با اسم «نصیر» و «ناصر»؛ کسى که هدایت مى‏طلبد، به اسم «هادى»؛ محفوظ ماندن از خطرات را مى‏خواهد، به اسم «حافظ» و «حفیظ» و کسى که روشنایى باطن مى‏خواهد، به اسم «نور» متوجه مى‏گردد و خداى سبحان را با آن مى‏خواند، چرا که هر یک از اینها را آثار اسماى ربوبى مى‏داند.
از صفت و زنام چه زاید خیال و آن خیالش هست دلال وصال‏
دیده‏اى دلال بى مدلول هیچ تا نباشد جاده نبود غول هیچ‏
هیچ نامى بى‏حقیقت دیده‏اى یا زگاف و لام گل، گل چیده‏اى‏
اسم خواندى رومسمّا را بجو مه به بالا دان نه اندر آب جو
مثنوى معنوى، دفتر اول، ابیات 3454 - 3457.
با توجه به توضیحات بالا، مشخص مى‏گردد که بهشت‏ها، از آثار و جلوه‏هاى اسماى «رحمت» بوده و جهنم‏ها هم از آثار «غضب و سخط» است؛ چرا که وقتى همه وجود و همه عوالم هستى، از آثار و مظاهر اسماى حسناى الهى باشد، قهراً بهشت و جهنم نیز به عنوان نظام و عالم خاصى از وجود، از این حقیقت مستثنا نیست. حال براى روشن شدن اینکه بهشت‏ها و جهنم‏ها، از آثار اسماى «رحمت» و «غضب» حضرت حق است، به بعضى از آیات قرآنى اشاره مى‏کنیم.
1. (وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ وَ سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ)؛آل‏عمران (3)، آیه 132 و 133.
«و اطاعت کنید خدا و رسول او را شاید مشمول رحمت شوید و سرعت و شتاب کنید، به سوى مغفرتى از پروردگارتان و بهشتى که پهنایش [ به قدر ]آسمان‏ها و زمین است و براى پرهیزکاران آماده شده است».
این آیات، انتهاى سیر و حرکت اطاعت‏کنندگان از خدا و رسول را، رحمت حق و رسیدن به رحمت او و لقاى او با اسماى «رحمت» مى‏داند (لعلکم ترحمون) و نیز دستور مى‏دهد که به سوى مغفرت و غفران الهى، شتاب کنید و بکوشید که با غفران او مواجه گشته و به مغفرت او برسید؛ یعنى، او را با اسم «غفور» ملاقات کنید که از آثار این لقا، بهشت است با آن خصوصیات که در ادامه آیه فرموده است.
2. (یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَکُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبِیناً فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ فَسَیُدْخِلُهُمْ فِی رَحْمَةٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ وَ یَهْدِیهِمْ إِلَیْهِ صِراطاً مُسْتَقِیماً)؛نساء (4)، آیه 174 و 175.
«اى مردم: حقیقت این است که براى شما از جانب پروردگارتان برهانى آمده و ما به طرف شما نور روشنگرى را فروفرستاده‏ایم و امّا آنانى که به خداى متعال ایمان آورده و به این [ برهان و نور الهى ]تمسّک جستند، به زودى خداوند آنان را در جوار رحمت فضل خاص خویش داخل کرده، ایشان را به سوى خود، به راهى راست [ که به سوى او نزدیک‏تر مى‏کند ]هدایت کند».
این آیات به روشنى گویاى این حقیقت است که خداوند متعال، مؤمنان و پیروان قرآن و رسول اکرم(ص) را به زودى در رحمت و فضل خود داخل مى‏گرداند؛ به این معنا که به لقاى او با اسماى رحمت و فضل رسیده، در عالمى که جلوه‏گاه رحمت و فضل او است، وارد مى‏شوند. این تعبیر بیانگر این است که لقاى خداوند با اسماى رحمت، ورود به عالم رحمت و فضل - که همان بهشت‏ها است - مى‏باشد.
از دیدگاه قرآن، جهنم و جهنم‏ها نیز از آثار لقاى پروردگار با اسماى غضب، سخط، انتقام، طرد و ردّ است. در این باب نیز آیات زیادى وجود دارد که به دو مورد اشاره مى‏کنیم:
1. (أُولئِکَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَیْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ خالِدِینَ فِیها لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ)؛آل‏عمران (3)، آیه 87 و 88. «آنان، سزایشان این است که لعنت [ و طرد ]خداوند و فرشتگان و مردم، همگى بر آنها است، در آن [ لعنت و طرد حق همیشه و] جاودانه بمانند [ و هیچ‏گاه‏] نه عذاب از آنان کاسته گردد و نه مهلتى یابند (یا نظرى به آنان شود)».
این آیات مى‏فرماید کافران و ستمگران مشمول لعن و غضب الهى مى‏شوند و بعد از آن مى‏فرماید. در این طرد و ردّ الهى جاودانه مى‏مانند و سپس اشاره مى‏کند: هیچ وقت عذاب آنان تخفیف نمى‏یابد. پس اوّلاً، آنان به خداوند متعال در حالى که او، آنان را لعن و طرد مى‏کند، مى‏رسند (لقا با اسماى غضب) و ثانیاً، غضب و لعن همیشگى است و ثالثاً، این روبه‏رو شدن با اسماى غضب همان جهنم است؛ یعنى، عذاب و جهنم از آثار لقا با اسماى غضب خداوند است.
2. (أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ کَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ)؛همان، آیه 162. «آیا کسى که خشنودى خدا را پیروى مى‏کند [ و طالب رضوان است ]مانند کسى است که روى به خشمى از خدا آورده [ و دچار غضب و سخط از خداگردیده‏] و جایگاهش جهنم است؟ و چه بد بازگشتگاهى [ و نقطه برگشت بدى‏] است».
این آیه به روشنى گویاى این حقیقت است که عده‏اى از انسان‏ها، رو به غضب الهى مى‏آورند و او را با اسماى غضب ملاقات مى‏کنند که از آثار آن جهنم است و آنان را در آنجا جاى مى‏دهند.ر.ک: قیام قیامت، صص 85-100 و معاد یا بازگشت بسوى خدا، ج اوّل، صص 87-123.
نقض میثاق و شکست توبه‏ها موجب لعنت شود در انتها
نقض توبه و عهد آن اصحاب سَبْت موجب مسخ آمد و اهلاک و مقت‏
مثنوى معنوى، دفتر پنجم، بیت 2591 و 2592.

   
 


نظر  

نوشته شده توسط مهراد شاهی در جمعه 89/5/1 ساعت 4:15 عصر موضوع | لینک ثابت


ولایت چیست؟

پر استعمال ترین واژه قرآنی


ولاء ، ولایت، ولی، مولی، اولی و امثال اینها از ماده‌ی ولی است. این واژه پر استعمال‌ترین واژه‌ی قرآنی است.


124 مورد به صورت اسم و 112 مورد در قالب فعل در قرآن آمده است معنای اصلی این کلمه قرارگرفتن چیزی در کنار چیز دیگر است به نحوی که فاصله‌ای در کار نباشد.

این کلمه طبعاً به معنی قُرب هم به کار رفته هم قُرب مادی هم قرب معنوی. برای این ماده و مشتقات آن معانی زیادی در حدود 27 مورد آورده‌اند اما همه‌ی آنها به اعتبار همان یک معنی اول آن است.

این لفظ هم در امور جسمانی به کار رفته و کم کم در طول
تاریخ کاربرد آن به مفاهیم معنوی رسیده است و معناهای جدید و خاص پیدا کرده است.

در کتاب
مفردات راغب (لغت‌نامه‌ای در باب لغات قرآنی به زبان عربی) آمده است: «وِلایت به معنی نصرت است اما وَلایت به معنی تصدی و صاحب اختیاری یک کار است و گفته شده است که معنی هر دو یکی است و حقیقت آن همان تصدی و صاحب‌ اختیاری است»

راغب راجع به کلمه‌ی ولی و کلمه‌ی مولی می‌گوید.
«این دو کلمه نیز به همان معنی است چیزی که هست گاهی مفهوم اسم مفعولی دارند گاه مفهوم اسم فاعلی»

ولایت از آن خداست


آیاتى در قرآن کریم داریم که ولایت را منحصر به خداوند می‌‏داند، و بدون هیچ گونه استثنائى، در بسته و سربسته ولایت را از آن خدا قرار می‌‏دهد. مانند آیات زیر:

  • «قل اغیر الله اتخذ ولیا فاطر السموات و الارض و هو یطعم و لا یطعم قل انى امرت ان اکون اول من اسلم و لا تکونن من المشرکین‏». (آیه 14، از سوره 6: انعام)


  • «بگو (اى پیامبر) آیا من براى خودم ولیى غیر از خداوند بگیرم، در حالیکه او آسمان‏ها و زمین را آفریده است؟!و او غذا می‌‏دهد، و کسى به او غذا نمی‌‏دهد؟!بگو من مامور شده‏ام که: اولین کسى باشم که به این خدا ایمان آورده و تسلیم شده باشد!و البته البته از مشرکان به خدا مباش‏».


در این آیه می‌‏بینیم ولایت را ملازم با آفرینش آسمان‏ها و زمین، و واجب الوجود بودن ذات حق می‌‏گیرد، که عالم را طعام و رزق می‌‏دهد، و خود به هیچ گونه روزى نمی‌‏خورد، پس ولایت در انحصار خداوند است.

  • «ام اتخذوا من دونه اولیاء فالله هو الولى و هو یحیى الموتى و هو على کل شى‏ء قدیر». (آیه 9، از سوره 42: شورى)


  • «آیا ایشان غیر از خداوند، براى خود اولیائى گزیده‏اند، پس خداوند است که اوست فقط ولى، و اوست که مردگان را زنده می‌‏کند، و او بر هر چیزى تواناست‏».


  • «و هو الذى ینزل الغیث من بعد ما قنطوا و ینشر رحمته و هو الولى الحمید». (آیه 28، از سوره 42: شورى)


  • «و اوست آنکه باران را پس از آنکه از بارش آن ناامید شدند، فرو می‌‏فرستد، و رحمت‏خود را می‌‏گسترد، و اوست که صاحب ولایت است، و محمود و مورد ستایش‏».


  • «و ما لکم من دون الله من ولى و لا نصیر» (آیه 107، از سوره 2: بقره و آیه 22 از سوره عنکبوت: 29، و آیه 31 از سوره 42: شورى)


  • «و از براى شما غیر از خداوند، هیچ صاحب ولایتى، و هیچ یار و معینى نیست‏».


  • در تمام این آیات و آیات دیگرى از قرآن، می‌‏بینیم که ولایت را از صفات مختصه حضرت بارى عز و جل، و ولى را از اسماء مختصه او می‌‏داند.


ولایت از آن رسول الله و ...


و از طرفى می‌‏بینیم در آیاتى ولایت را به غیر خدا هم نسبت می‌‏دهد مانند:

  • «و ان تظاهرا علیه فان الله هو مولاه و جبریل و صالح المؤمنین و الملائکة بعد ذلک ظهیر». (آیه 4 از سوره 66: تحریم)


«و اگر شما دو نفر عایشه و حفصه بر علیه پیغمبر قیام نموده و در این غلبه پشت‏به پشت‏یکدیگر دهید، و با هم معین و همداستان شوید، پس خداوند ولى پیغمبرش می‌‏باشد، و جبرئیل و صالح المؤمنین (على بن ابیطالب) ولى پیغمبرش می‌‏باشند، و فرشتگان نیز علاوه کمک کار و یار و یاور او خواهند بود».

در این آیه مبارکه جبرائیل و امیر المؤمنین علیه السلام را به خداوند ضمیمه نموده و آنها را ولى رسول الله قرار داده است.

  • «انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون‏». (آیه 55، از سوره 5: مائده)

  • «این است و جز این نیست که ولى شما خداست و رسول خدا و کسانیکه ایمان آورده‏اند، آنانکه اقامه نماز می‌‏کنند، و اعطاء زکات در حال رکوع می‌‏نمایند».


در این آیه نیز علاوه بر ولایت‏خداوند، ولایت رسول خدا و ولایت امیر المؤمنین علیه السلام را که در حال رکوع انگشترى خود را به صدقه و زکات دادند معین می‌‏کند. براى حل این مسئله و حل این اختلافى که به صورت ظاهر اختلاف به نظر می‌‏رسد، جواب همان است که در موارد عدیده داده‏ایم، و آن این است که: صفات حضرت بارى براى خداوند بالاصاله است، و براى غیر خداوند بالتبع، خداوند نور است و دیگران پرتو و شعاع، خداوند نور است و غیر خدا سایه.

و علیهذا هیچ تنافى نیست، زیرا ولایت رسول الله و امیر المؤمنین هم به ولایت‏خداست، و از خداست.

و نظیر این مسئله در قرآن کریم بسیار است، از جمله آن که می‌‏گوید:

«ایبتغون عندهم العزة فان العزة لله جمیعا» (آیه 139، از سوره 4: نساء)

  • «آیا ایشان در نزد آنان (کافران) عزت می‌‏جویند؟عزت تمام اقسام و مراتبش اختصاص به خدا دارد».


«من کان یرید العزة فلله العزة جمیعا» (آیه 10، از سوره 35: فاطر)

«هر کس عزت می‌‏خواهد، بداند که تمام مراتب و درجات عزت، اختصاص به خدا دارد.

در عین حال می‌‏گوید:

«و لله العزة و لرسوله و للمؤمنین و لکن المنافقین لا یعلمون‏». (آیه 8، از سوره 63: منافقون)

«عزت اختصاص به خدا و رسول خدا و مؤمنین دارد، و لیکن منافقین نمی‌‏دانند».

عزت خداوند مال خداست و ذاتى اوست، و عزت رسول خدا و مؤمنان، از خداست و نسبت‏به آنها عرضى است. همچنین لایت‏براى خداوند ذاتى است، و براى غیر او عرضى است. همچون چهره و صورت صاحب صورت که براى خود او ذاتى است، و براى آئینه‏اى که در آن می‌‏نگرد عرضى است.

کسى نمی‌‏تواند شکل و صورت را از خودش بگیرد، ولى می‌‏تواند در آئینه نظر کند و صورتش در آن منعکس گردد، و می‌‏تواند صورت خود را از آئینه بردارد، و در این حال دیگر صورتى در آن دیده نمی‌‏شود.


همچنین ببینید:
تقسیم بندی کلی ولایتها

ولاء اثباتی خاص

ولاء اثباتی عام

ولاء محبت

ولاء تصرف

ولاء زعامت

ولاء امامت

آیه ولایت

حدیثی در باب حکمت وجود امام

ثبوت ولایت

وجه مشترک میان شیعه و تصوف

امامت در باطن اعمال

منبع: امام شناسی ؛ آیت الله حسینی طهرانی



نظر  

نوشته شده توسط مهراد شاهی در جمعه 89/5/1 ساعت 12:47 عصر موضوع | لینک ثابت